یک نفر به اسم من

با «من» بى کسِ تنها شده، یارا تو بمان همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان (ابتهاج)

ماجراهای آقای غرغرو

یک زمانی همه گلایه ها و ناکامی هایم را پیشش می بردم! اکثر موارد واکنشش به حرفهایم، ترکیبی از دلداری دادن و موعظه کردن و راه حل دادن بود و در نهایت، چیزی که اتفاق می افتاد این بود که من حالم خوب می شد و به زندگی امیدوار می شدم و با انگیزه بیشتر به سراغ کار و زندگی ام می رفتم. حالا؟! شده است یک آدم بهانه گیر نچسب غرغرو، که راه حلهای نسنجیده و دور از موقعیت می دهد و حرف بزنی همه کاسه کوزه ها را سرت را می شکند و اشتباهاتت را توی صورتت می کوبد و از همه کارهایت ایراد می گیرد تا بگوید تو بی عرضه یا کم کاری و همه چیز را خراب می کنی و البته لا به لای همه اینها، گاهی از دستش در می رود و نظر لطفی هم دارد! من؟! تا حد امکان سعی می کنم از او دوری کنم و همین که پیامش را در تلگرام یا تماسش را روی گوشی ام می بینم به خودم می گویم: «یا خدا! دوباره آقای غرغرو پیدایش شد!» و با این همه هنوز هم خیلی قبولش دارم... هنوز هم دوستش دارم... =|

Designed By Erfan Powered by Bayan