یک نفر به اسم من

با «من» بى کسِ تنها شده، یارا تو بمان همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان (ابتهاج)

آنیتا بکوب

رفته بودم برای تماشای مسابقات شنای بچه مدرسه ای ها! در یک دور از مسابقات، دو تا از بچه ها در یک رقابت تنگاتنگ داشتند به خط پایان نزدیک می شدند. مامان آنیتا، دختربچه ای که کمی عقب تر بود، شروع کرد به تشویق دخترش و با عقبتر افتادن آنیتا این تشویقها تبدیل شد به جیغهای بنفش و پر از عصبانیت که: «آنیتا بکوب... بکوب... آنیتا محکم بکوب...». یک لحظه همه ی استخر ساکت شد و همه چشم دوختند به این زن جوان که داشت خودش را جر می داد که دخترش نفر اول مسابقه شود. بعضی ها با تعجب نگاه می کردند و بعضیها با لبخند تمسخرآمیز. نتیجه چه شد؟ آنیتا، نفر دوم مسابقه، همین که به خط پایان رسید، سرش را روی دیوار استخر گذاشت و زد زیر گریه. دقایقی را فقط گریه کرد و بعد هم نتوانست از همان قسمت بالا بیاید و مجبور شد از نردبان استفاده کند! در حالی که گریه می کرد به محل استراحت شرکت کننده ها رفت و شاید دیگر نمی شنید که مادرش با صدایی که غم و پشیمانی در آن موج می زد فریاد می زند: «آفرین آنیتا! تو خیلی خوب بودی!» شنا یکی از بهترین ورزشها برای کاهش استرس و فشار است. اما برای آنیتا یکی از بهترین ورزشها برای افزایش استرس و تنش بود!

Designed By Erfan Powered by Bayan