یک نفر به اسم من

با «من» بى کسِ تنها شده، یارا تو بمان همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان (ابتهاج)

البته من هم مثل همه!

خیلی از این تغییرها و نوآوری ها و سنت شکنی ها و در جهت مخالف رفتنها خوب است. خیلی هایشان خیلی خوب است. خیلیهای دیگرشان خیلی خیلی خیلی خوب است. اما بعضی هایشان هم هستند که عوارض جانبی جبران ناپذیری دارند! گاهی ما فقط به آن نتایج خوبشان که در دم به دست می آیند و مشکلات فعلی را حل می کنند نگاه می کنیم و ذوقمان می گیرد که چه خوب! دیگر همه چیز درست می شود. اما کم کم می فهمیم که فقط بعضی چیزها درست شده است و در مقابل، بعضی چیزهای دیگر چنان به هم ریخته است که از آن بخش درست شده هم نه تنها هیچ لذتی نمی بریم، بلکه می شود برج زهرماری در مقابل چشمهای پشیمانمان! انصافا ما آدمهای عجولی هستیم که در همه عرصه های زندگیمان، از شخصی ترین و خصوصی ترینش، مثل روابط عاطفی، تا عمومی ترین و گسترده ترینش، مثل مسائل سیاسی، حتما باید همه چیز را بکوبیم و از اول بسازیم تا خیالمان راحت شود که مشکلات برطرف شده است و اصلا اعتقادی به اصلاحات گام به گام و متدولوژیک، آن هم بعد از شناخت نقاط قوت و ضعف آنچه هست و برنامه ریزی در راستای آنچه باید باشد نداریم! اما عجیب عادت کرده ایم به اشتباه های پشت سر هم و انتخاب های همیشه چپکی و متعاقبش نفرین به زمین و زمان که البته شامل پارتنر عاطفی و سیاستمدار میهنی هم می شود! ما بد روشنفکرهایی شده ایم! از آن جنس روشنفکرهایی که مدام چراغ بالا می زنیم و نورمان بدجوری چشم را می زند؛ چشم حقیقت طلب غیرمتعصب آزاداندیش انعطاف پذیر همه جانبه نگر را!

Designed By Erfan Powered by Bayan