روزهایی که باران می بارد، حس می کنم تو آمده ای روی پشت بام خانه مان قدم می زنی و صدای پاهایت چک چک چک است و سایه ی خیست روی همه حیاط می افتد و لبخندت ابری است.
تو آمده ای روی پشت بام خانه مان و دستهایت پر از همه چیزهایی است که ممکن است من بخواهم و تو می خواهی بین خواستن من و اعطای تو فاصله ای نیفتد.
تو آمده ای روی پشت بام خانه مان، سرت را چسبانده ای به سقف اتاق من و خوب گوش می دهی تا همه دعاها و درددلهایم را بشنوی و از همین فاصله کم برایم بغل بغل انرژی مثبت خیس بفرستی و بوی خاک باران خورده در هوای شرجی خانه بپیچد.
روزهایی که باران می بارد، بیشتر دوستم داری... بیشتر دوستت دارم... و همه چیزهای خوب بیشتر می شوند...
+مثل امروز!
+عنوان: مژگان عباسلو
- سه شنبه ۲۸ فروردين ۹۷ , ۰۸:۴۲
- |