وقتی گله و شکایت می کنی، غر می زنی، فحش می دهی، دعوا راه می اندازی، به زمین و زمان و حتی به خدا بد و بیراه می گویی، سوالهایی از نوع چرا من؟ چرا نباید زندگی ام خوب باشد؟ چرا هر چه بدبختی است به سر من می آید؟ مطرح می کنی، ناامیدی و بلاتکلیفی ات را به روی دنیا و مردمش می آوری، حتی وقتی سرت را به در و دیوار می کوبی و رویت را چنگ می زنی و سعی می کنی به خودت آسیب بزنی یا خودت را سر به نیست کنی، یعنی هنوز حالت خوب است! دست کم بخشی از آن خوب است! مشکل از آن جایی شروع می شود که سکوت می کنی و فقط نظاره گر دنیایی می شوی که آن طور که تو می خواهی پیش نمی رود. سکوت یعنی آخر خط... آخر درد... یعنی تمام! پایان! پایان همه روزنه هایی که تو را به زندگی وصل می کردند. سکوت یعنی تبدیل شدن یک موجود پر از شوق زیستن به یک مرده متحرک که حتی برای زیر خاک رفتن هم تلاشی نمی کند...
+زندگی به سبک آدم آهنی که باطری حرف زدنش تمام شده باشد!
+عنوان: سعید بیابانکی
- جمعه ۷ ارديبهشت ۹۷ , ۱۲:۴۵
- |