تو ممکن است از دخترهای چادری که آرایش نمی کنند و پسرها را تحویل نمی گیرند و اهل عشق و حال و این طور برنامه ها نیستند خوشت نیاید و کلا آنها را امل و عقب مانده و نچسب و متعلق به 1400 سال پیش و تاریخ مصرف گذشته بدانی اما از فلان شخص به خصوص، که اتفاقا چادری است و هر وقت تو در حال تجدید آرایش هستی هی غر می زند که: «زود باش، دو ساعت است سر آینه چه غلطی می کنی خوشگل خانم؟» و وقتی می خواهی او را با دوست دوست پسرت آشنا کنی، بدون این که دستش را جلو بیاورد جواب سلامش را می دهد و بابت این که باید برود عذرخواهی می کند و گاهی تو را برای جلسه ختم صلوات یا نذری پزانشان دعوت می کند و یک وقتهایی کنار هم قدم می زنید و تو هی می پرسی: «اذیت نمی شوی همیشه این چادر سرت است؟» و او هی حرص می خورد که : «روسری ات را بینداز روی سرت، حالا دوباره یکی متلک می اندازد» و ... را بهترین و صمیمی ترین دوست خودت بدانی و به شدت دوستش داشته باشی... و علتش هم این باشد که «دخترهای چادری که آرایش نمی کنند و پسرها را تحویل نمی گیرند و اهل عشق و حال و این طور برنامه ها نیستند» برای تو هیچ هویت مشخصی ندارند و فقط دخترهایی هستند «چادری که آرایش نمی کنند و پسرها را تحویل نمی گیرند و اهل عشق و حال و این طور برنامه ها نیستند». اما «فلان شخص به خصوص» برایت هویت خاصی پیدا کرده است و شده است همان که از بس غر زده نتوانسته ای یک آرایش دلچسب و چشم در بیاور بکنی و آبرویت را جلوی دوست پسرت و دوستش برده است و پای تو را به جلساتی که فکرش را هم نمی کرده ای باز کرده است و با هم قدم زده و بحث کرده اید و در کنار همه اینها کلی با هم خندیده اید، غصه خورده اید، آتش سوزانده اید، درددل کرده اید و خلاصه هزار و یک خاطره ی خوب و ناخوب با هم دارید که او را از همه «دخترهای چادری که آرایش نمی کنند و پسرها را تحویل نمی گیرند و اهل عشق و حال و این طور برنامه ها نیستند» جدا کرده است، با این که او هم یکی از همان «دخترهای چادری است که آرایش نمی کنند و پسرها را تحویل نمی گیرند و اهل عشق و حال و این طور برنامه ها نیستند» !!!
بیایید در مورد آدمها، تا وقتی برایمان هویت فردی ملموسی ندارند، دست کم سکوت کنیم؛ در ذهنمان و در کلاممان و حتی در دلمان!
+ شاعر عنوان: محسن ناصحی
- پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۹۷ , ۰۰:۴۷
- |