نمی دانم این نقطه ضعف است یا نقطه قوت که نمی توانم در برابر محبت دیگران بی تفاوت باشم. زود تحت تاثیر قرار می گیرم و وا می دهم! اگر با خودم عهد بسته باشم که دیگر هرگز با فلانی صمیمی نمی شوم، همین که محبتی کرد، یادم می رود! اگر به خودم گفته باشم که دیگر در دورهمی های فلان دوستان یا آشناها شرکت نمی کنم، چون رفتارهایشان برایم آزاردهنده و حرفهایشان سطحی و عامیانه است، همین که یکی از آن دوستان یا آشناها زنگ بزند و اظهار دلتنگی کند و بگوید همگی مشتاق آمدنت هستیم، تصمیمم را فراموش می کنم و با کلی تشکر و ابراز خوشحالی می روم و البته که بارها از این بابت پشیمان می شوم؛ اما دفعه بعد دوباره همان آش است و همان کاسه! حتی بابت دادن جواب منفی به پسری که اظهار محبت کرده باشد عذاب وجدان می گیرم یا مثلاً دلم نمی آید در برابر اظهار محبتهایی که می دانم صرفاً با هدف خر کردن هستند برخورد تندی نشان دهم و تا حد امکان محترمانه دکشان می کنم! به نظر می رسد بیشتر نقطه ضعف باشد تا قوت... اما چرا نمی توانم آن را مثل بقیه نقطه ضعفهای کوچک و بزرگم از بین ببرم؟ کاش در کنار واکسن کزاز و هپاتیت و فلان و فلان و فلان، یک چیزی هم بود که مرا در برابر محبتهای دیگران واکسیناسیون می کرد تا این قدر روی تصمیم ها و طرز برخوردهایم تاثیر نمی گذاشتند... کاش می شد دلم را مقاوم سازی کنم!
- پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۹۷ , ۲۲:۵۵
- |