حتماً دیده اید در فیلم های ایرانی، وقتی برای دختری خواستگار می آید، رگ گردن خان داداشش باد می کند و کلی غیرتی بازی در می آورد و حتی ممکن است به خاطر آبجی نرگسش، سعی کند سر رفیق گرمابه و گلستانش، سام، را زیر آب کند که چرا به خواهرش نظر دارد! آن وقت در خانه ی ما معمولاً این طور اتفاق می افتد که از زمان وقوع اولین علایم دال بر حضور قریب الوقوع خواستگار، تا خود عقدکنان، یا تا لحظه دادن جواب منفی، برادرهای گرامی، با آن دو متر و نیم قدشان، هر هر و کر کر راه می اندازند و گاهی شکل و شمایل یا رنگ کت و شلوار یا لحن حرف زدن شازده را به تمسخر می گیرند و گاهی به خواهر عزیزتر از جانشان تکه می اندازند که: «شست پایت نرود در چشمت» و «از هول حلیم در دیگ نیفتی!» و از این جور حرفهای ناشایست که اصلاً هم به ما نمی چسبد. بعد هم اگر به هر دلیل، اتصالی صورت نگرفت، تا مدتها موضع هرهر و کرکر خودشان را حفظ می کنند و درباره ترشی انداختن و این طور مسائل شنیع درفشانی ها می کنند و در برابر اخمهای در هم و جیغ و ویغهای خواهر عزیزتر از جانشان از شدت خنده روده بر می شوند و خوشحالند که برادرهای شاد و شنگول و خوش اخلاقی هستند که به جای دست بلند کردن روی خواهرشان، سر به سر او می گذارند و اسباب شادی و نشاط خود را فراهم می سازند! حالا اگر زد و بخت جناب شازده باز شد و شانس و اقبال به او رو آورد تا عضوی از خانواده ما شود، برادران گرام، به جای آن که از شدت شرم و غیرت، تا یک هفته خودشان را در صندوقخانه مخفی کنند، تا خود صبح بشکن می زنند و کمرشان را قر می دهند و باسن مبارک را لحظه ای بر زمین نمی گذارند و از فردا صبح هم جیک تو جیک داماد محترم... و اصلا انگار نه انگار که تا همین دیروز همه چیزش را مسخره می کرده اند... حالا می نشینند با هم اخبار و فوتبال و راز بقا می بینند و سفارش چای و میوه و تخمه و نسکافه می دهند و گاه و بیگاه جفت هم می شوند برای سر کار گذاشتن بانوانشان و هر هر و کر کر راه انداختن! گویا نه ما آبجی عزیزتر از جانشان هستیم و نه شازده مناسبترین کیس دنیا برای غیرتی بازی در آوردن و تحویل نگرفتن و گوشه کنایه زدن... کاش ما هم از این آبجی های توی فیلم ها بودیم!
+ این پست تقریباً هیچ ربطی به واقعیت ندارد.
- دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۹۷ , ۰۹:۳۹
- |