یک نفر به اسم من

با «من» بى کسِ تنها شده، یارا تو بمان همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان (ابتهاج)

کنج عزلت

شاید خودخواهی باشد اما این که در دو ماه اخیر، مجبور نبوده ام از ترس قضاوت دیگران، چیزی را که دغدغه ذهنی ام بوده است ننویسم و یا در نوشتنم مراقب باشم که مبادا سوء برداشتی پیش بیاید یا به کسی بربخورد و هر وقت دلم خواسته است توانسته ام رمزی بنویسم، بدون این که کسانی که زیاد نمی شناسم طلب رمز کنند یا توانسته ام هر چه قدر مایل بوده ام مبهم بنویسم و کسی نپرسیده منظورت چیست یا کیست و کسی به خودش برنداشته است و یا از من توضیح نخواسته است و این که دیدگاهم را هر چه بوده با خیال راحت نوشته ام و کسی نیامده با یک برداشت ظاهری مبتنی بر پیش فرضهای ذهنی و بدون درک درست از چیزی که نوشته ام محکومم کند و این که کسی سعی نکرده است مخم را بزند و این که هیچ الزامی برای خودم نگذاشته ام که به کامنت دیگران جواب بدهم یا هر کس به وبلاگم سر زد به وبلاگش سر بزنم و  صرف رودرواسی کسی را دنبال کنم یا لینکش را در وبم بگذارم و این که هر وبلاگی را دوست داشته باشم می خوانم بی آن که لزوماً و از سر احساس وظیفه کامنت بگذارم و این که شروع کرده ام فقط هر وقت احساس نیاز کردم کامنت بگذارم و این که به طور کلی دیگر منتظر کامنت کسی نیستم و از این که هفته ای یک یا دو کامنت (و حتی شاید کمتر) دارم ناراحت نمی شوم و آمار وبلاگم برایم مهم نیست و آیدی هایی را که بهم سر می زنند را چک نمی کنم و فقط برایم مهم است که هر چه در ذهنم می گذرد را هر وقت دلم خواست و هر طور میلم کشید بنویسم و نگاه دیگران برایم مهم نباشد را دوست دارم...

+ با این حال چند نفری بودند که نوشته ها و ذهنیاتم را خوب و بی طرفانه نقد می کردند و بحثهای خوبی با هم داشتیم که به رشد فکری ام کمک می کرد. گاهی دلم برای آن گفت و گوهای خوب تنگ می شود.

Designed By Erfan Powered by Bayan