یک نفر به اسم من

با «من» بى کسِ تنها شده، یارا تو بمان همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان (ابتهاج)

چاله چوله های تنهایی

پرسید: «تنهایی؟» جواب دادم: «بستگی به تعریفت از تنهایی دارد.» گفت: «طبق تعریف خودت بگو.» فکر کردم. فکر کردم. فکر کردم. بعد گفتم: «تنهایی مثل چاله است. هر آدمی چاله های زیادی در زندگی اش دارد. هر چاله را یک نفر یا یک گروه از آدمها می توانند پر کنند. یک چاله را پدر و مادر، یکی را خواهر و برادر، یکی را دوستان، یکی را همسر، یکی را فرزند و... حتی چاله هایی هست که مثلاً حمایت های اجتماعی (از جانب افراد مختلف) یا مثلاً خدا آن را پر می کند تا احساس تنهایی در آن قسمت نداشته باشی. هر کسی در زندگی ات، حتماً باید چاله خودش را پر کند. پدر و مادر نمی توانند آن چاله تنهایی که مربوط به خواهر و برادر است را پر کنند؛ خواهر و برادر نمی توانند چاله تنهایی مربوط به دوست را پر کنند و... هر چه این چاله ها مدت زمان بیش تری خالی بمانند ممکن است عمیق تر شوند. گاهی آن قدر عمیق که دیگر حتی با اوج محبت و حمایت فرد یا گروه مورد نظر هم پر نمی شود. حتی چاله های پرشده هم باز ممکن است یک روز خالی شوند. این جوری اگر حساب کنی، همه ما آدمها، یک سری چاله های تنهایی پر و یک سری چاله های تنهایی خالی در زندگی مان داریم که بعضی هایشان خیلی وقت است خالی خالی خالی شده اند.» گفت: «پس تو هم تنهایی...» گفتم: «خدا انسان را تنها آفرید...»

^_^ khakestari
۰۹ خرداد ۹۷ , ۱۶:۴۵
چقدر خوب بود......واقعا حق مطلب رو ادا کردی

پاسخ :

لطف داری. ممنون
Designed By Erfan Powered by Bayan