یک نفر به اسم من

با «من» بى کسِ تنها شده، یارا تو بمان همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان (ابتهاج)

من و ارسلان =)

درست دو ساعت و ده، دقیقه مهمان کوچکی داشتم که بخشی از اولین ماهگرد تولدش را در آغوش من گذراند. هیچ جمله ای نمی تواند اوج لذت و آرامش مرا در آن دو ساعت و ده دقیقه توصیف کند. خدایا چه طور توانستی این عروسک های کوچولو را این همه دوست داشتنی بیافرینی؟! برای من همین آیه های کوچک بس است تا به تو ایمان بیاورم.

+ بی ربط نوشت: گاهی به خاطر این که آدرس اینجا را تقریبا به هیچ کس نداده ام عذاب وجدان می گیرم. مخصوصا وقتی می بینم هنوز دوستانم سراغم را می گیرند یا رمز پستهایشان را برایم می فرستند. آدرس ندادنم بی دلیل نیست ولی دلیل نمی شود که عذاب وجدان نگیرم.

Designed By Erfan Powered by Bayan