یک نفر به اسم من

با «من» بى کسِ تنها شده، یارا تو بمان همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان (ابتهاج)

دگردیسی

یک زمانی دیدن هر روزه ی اسمش روی صفحه گوشی ات، جزء مرسوم ترین اتفاق های زندگی ات بود. زمان دیگری رسید که هر وقت اسمش را می دیدی، با خودت می گفتی: «چه عجب!» و خوشحال می شدی. حالا زمانی رسیده است که با دیدن اسمش (هر هزار سال نوری) زمزمه می کنی: «وای! دوباره؟! ولمان کن دیگر!» و ریز ریز می خندی! و البته که هنوز هم برایت جزء بهترین ها است؛ با همه گلایه هایی که از او داری...

Han Hyo Joo
۱۲ خرداد ۹۷ , ۱۴:۲۵
وبلاگت حرف نداره.
Designed By Erfan Powered by Bayan