یک نفر به اسم من

با «من» بى کسِ تنها شده، یارا تو بمان همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان (ابتهاج)

تو خودت بانی هر روشنی صبح منی

ببین یک تماس ساده... یک «چه عجب! من زنگ زدمِ» سرشار از خنده... یک «دلم برایت تنگ شده استِ» از ته دل... یک گفت و گوی کوتاه... چه قدر حال مرا خوب می کند و تو تا همین امروز صبح ساعت ده و یک دقیقه، دریغش می کردی...

+ مرسی که دوستم داری. من به این دوست داشتنها محتاجم...

+ شاعر عنوان:  هما کشتگر

Designed By Erfan Powered by Bayan