یک نفر به اسم من

با «من» بى کسِ تنها شده، یارا تو بمان همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان (ابتهاج)

معصومه شیرازی

با این که منظور اصلی جمال زاده را از داستانش گرفتم، اما به نظرم آن هم یک قضاوت ساده در مورد روز حساب و نگاه خدا به آدمها بود. مطمئنم آن روز به این سادگی ها هم نمی گذرد؛ مطمئنم حسابرسی خدا این قدر سرراست و سطحی نیست. مطمئنم خدا تأثیر ترکیب عجیبی از عوامل مختلف بر روی اعمال و رفتار آدمها را در نظر می گیرد و حواسش به همه جنبه ها هست و برای هر فرد پاداشها و مجازاتهای خاص خودش را دارد که منصفانه بودنشان خیلی فراتر از درک فعلی بشر است. مطمئنم خدا همه چیز را در نظر می گیرد و بعد قضاوت می کند و حکم می دهد؛ همه ترسها، عادتها، اجبارها، اراده های درونی و بیرونی، غفلتهای عمدی و غیرعمدی، توانایی ها و محدودیتها، تأثیرپذیریهای اختیاری و غیراختیاری و خلاصه هر چیزی که فکرش را بکنی. ناسلامتی او خدا است و باید همه این چیزها را بداند و بفهمد در زندگی هر کس کدامشان بوده و هر کدام چه طوری با بقیه ترکیب شده که محصول نهایی اش شده است این آدم با این پرونده اعمال.

Designed By Erfan Powered by Bayan