بابا گفته بود: «برگه را می دهم دخترم پاکنویس کند.» و جواب شنیده بود: «نمی خواهد بدهی. زن که چیزی نمی فهمد!» و البته کمی هم صدایش را بلند کرده بود! حق داشت شاید. لابد «نفهمی زن» آن هم در حدی که نتواند از روی یک نوشته کوتاه، یک بار تمیز و مرتب بنویسد خیلی حرص دربیار است. با این حال، بابا او را درک نکرده و حسابی از این حرفش (و نه از بلند شدن صدایش) دلخور شده بود. دیروز او را دیدم. وقتی از کنارش رد می شدم، دلم می خواست چشم ببندم به روی سن و سال و منصب و مقام دهان پرکن و اسم و رسم شریفش و بهش بگویم: «نفهم!» و رد شوم! ولی تقوای الهی پیشه کردم! =)
- شنبه ۱۹ خرداد ۹۷ , ۲۱:۳۴
- |