یک نفر به اسم من

با «من» بى کسِ تنها شده، یارا تو بمان همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان (ابتهاج)

وقت تو نود دقیقه س، نه نود روز، نه نود سال

در جام جهانی امسال، تیم ایران دارد زندگی واقعیمان را به تصویر می کشد؛ آن روزهایی را که هر چه تلاش می کنیم به ثمر نمی نشینند اما در نهایت، امدادهای غیبی، از راه بی گمان، می رسند و نتیجه آن می شود که می خواستیم... و آن روزهایی که با سماجت و پافشاری زیاد، توپ آرزوهایمان را گل می کنیم اما یک اشتباه کوچکِ ناخواسته، نتیجه واقعی همه تلاشهایمان را به هدر می دهد و با این که عالی بوده ایم و یک لحظه هم از پا ننشسته ایم، پیروز میدان زندگی به حساب نمی آییم؛ دست کم طبق قانونهای پذیرفته شده ی دنیا!

+ بعد از جام جهانی 1998، اولین بار بود که فوتبال دیدم و با این که در این همه سال، آن عشق قدیمی به فوتبال از سرم پریده بود، حسابی لذت بردم... درست مثل همان روزها البته منهای گریه ای که آن وقتها برای هر باختی می کردم ولی حالا چنین گریه ای برایم خنده دار است!

+ عنوان: شعری که زمانی از تلویزیون شنیده ام ولی خواننده و شاعرش را نمی دانم!

Designed By Erfan Powered by Bayan