- سه شنبه ۲۹ اسفند ۹۶ , ۱۸:۳۰
معمولا آنچه باعث می شود عاشق کسی شویم، چیزی نیست که در او وجود دارد، بلکه چیزی است که در خودمان وجود ندارد!
- دوشنبه ۲۸ اسفند ۹۶ , ۲۰:۵۱
- |
حتی بعد از ده سال استقلال مالی هم گاهی نیاز داری یک مرد برایت کلی هله هوله و لوازم آرایشی و بهداشتی بخرد! نداری؟!
- دوشنبه ۲۸ اسفند ۹۶ , ۱۰:۱۰
- |
این که موقع خداحافظی اسمم را صدا زدی را دوست داشتم! آدمها موجودات عجیبی هستند، همین که اسم کوچکشان را از زبان کسی بشنوند، احساس می کنند او را دوست دارند!
- يكشنبه ۲۷ اسفند ۹۶ , ۲۱:۰۵
- |
فرقی نمی کند تحصیلکرده باشی یا نباشی، فنی خوانده باشی یا نظری یا پزشکی، همان سال اول قبول شده باشی یا چند سال پشت کنکور مانده باشی...فرقی نمی کند مجرد باشی یا متاهل، زود ازدواج کرده باشی یا دیر، بچه داشته باشی یا نه، همسرت زیبا یا پولدار باشد یا نباشد و... مهم این است که توانسته باشی از زندگی ات همان طوری که هست لذت ببری... لذت ببر از این دو روزه ی رفتنی برنگشتنی!
- يكشنبه ۲۷ اسفند ۹۶ , ۱۲:۴۸
- |
مگر می شود به حرف مردم اهمیت نداد؟! بله می شود! به شرط این که چیزی که مردم از آن حرف می زنند واقعا برای خودمان مهم نباشد. آنهایی که می گویند: «خودم به فلان چیز اصلا اهمیتی نمی دهم ولی چون مردم می گویند...» در واقع آن چیز برای خودشان خیلی خیلی مهم است وگرنه حرف مردم اصلا به چشمشان نمی آمد!
- يكشنبه ۲۷ اسفند ۹۶ , ۱۲:۴۳
- |
رفته بودم برای تماشای مسابقات شنای بچه مدرسه ای ها! در یک دور از مسابقات، دو تا از بچه ها در یک رقابت تنگاتنگ داشتند به خط پایان نزدیک می شدند. مامان آنیتا، دختربچه ای که کمی عقب تر بود، شروع کرد به تشویق دخترش و با عقبتر افتادن آنیتا این تشویقها تبدیل شد به جیغهای بنفش و پر از عصبانیت که: «آنیتا بکوب... بکوب... آنیتا محکم بکوب...». یک لحظه همه ی استخر ساکت شد و همه چشم دوختند به این زن جوان که داشت خودش را جر می داد که دخترش نفر اول مسابقه شود. بعضی ها با تعجب نگاه می کردند و بعضیها با لبخند تمسخرآمیز. نتیجه چه شد؟ آنیتا، نفر دوم مسابقه، همین که به خط پایان رسید، سرش را روی دیوار استخر گذاشت و زد زیر گریه. دقایقی را فقط گریه کرد و بعد هم نتوانست از همان قسمت بالا بیاید و مجبور شد از نردبان استفاده کند! در حالی که گریه می کرد به محل استراحت شرکت کننده ها رفت و شاید دیگر نمی شنید که مادرش با صدایی که غم و پشیمانی در آن موج می زد فریاد می زند: «آفرین آنیتا! تو خیلی خوب بودی!» شنا یکی از بهترین ورزشها برای کاهش استرس و فشار است. اما برای آنیتا یکی از بهترین ورزشها برای افزایش استرس و تنش بود!
- شنبه ۲۶ اسفند ۹۶ , ۱۸:۲۷
- |
اگر کارهایت به این دلیل پیش نمی رود که دودره باز و چاپلوس و زبان باز نیستی، این عیب تو محسوب نمی شود، این عیب جامعه و آدمهای آن است!
- شنبه ۲۶ اسفند ۹۶ , ۱۷:۳۴
- |
تو بر نمیگردی
وَ این غمگین ترین شعرِ جهان است
که ترجمه نمیشود
یعنی تو را
به هیچ زبانی
نمیتوان برگرداند..؟
(مینا آقازاده)
- شنبه ۲۶ اسفند ۹۶ , ۱۳:۴۵
- |
حالم بد بود؛ سرم درد می کرد. اما دروغ چرا؟ به تو فکر نمی کردم... حالم بد بود؛ دست و دلم به کار نمی رفت. فکر کردم چه می شود اگر بنشینم و یک فیلم خوب ببینم؟ نشستم و دیدم. آن هم چه فیلمی! حالم هزار بار حراب تر شد. آخر همه اش به تو فکر می کردم! تو قهرمان داستان بودی و من برای همه آن اتفاقها... برای تو که می رفتی همه آن اتفاقها را تجربه کنی زار می زدم... دوباره حال و هوای همان روزها آمد... تلخ تر... وحشی تر... بی رحم تر...
چسبیده بودم به داستان آن فیلم لعنتی که می توانست یک روز برای تو اتفاق بیفتد. چسبیده بودم به آن تصویرهای پی در در پی بی رحم و داشتم می مردم اما نمی توانستم خاموش کنم... نه لپ تاب را و نه آتش دلم را... دلم می خواست فیلم را پاک کنم؛ انگار با پاک کردنش پلانهای تلخ زندگی تو نابود می شد.
با چشمهای سرخ و خیسم زار می زدم و تو نبودی که در آغوشت دیوانه تر شوم. فقط از خدا خواستم هرگز نباشم که تو را در چنین صحنه هایی ببینم...
عاقبت اتفاقهای خوب هم از راه رسید... همه چیز خوب شد... قهرمان فیلم -همان تو- به زندگی برگشت... تو هم برمی گردی... برگشتی... می مانی... یا این که من می روم تا تو را در آن صحنه های بی رحم نبینم!
- جمعه ۲۵ اسفند ۹۶ , ۱۹:۱۰
- |
ماشین عروس به سرعت از کنارم گذشت. بی اختیار لبخند زدم و در دلم آرزو کردم دلشان خوش باشد! گذشت آن زمانی که با دیدن عروس و داماد یا شنیدن خبر ازدواج کسی خیالت راحت می شد که سر و سامان گرفتند و خوشبخت شدند. حالا باید نگران باشی که مبادا آخرش جدا شوند! حتی باید آرزو کنی همین لحظه که کنار هم نشسته اند دلشان خوش باشد و این دلخوشی را هیچ وقت هیچ کس از آنها نگیرد؛ به خصوص خودشان!
- جمعه ۲۵ اسفند ۹۶ , ۱۸:۱۸
- |
زیبا
تمام حرف دلم این است ...
من عشق را به نام تو آغاز کرده ام
در هر کجای عشق که هستی
آغاز کن مرا ....
(محمدرضا عبدالملکیان)
- جمعه ۲۵ اسفند ۹۶ , ۱۸:۱۳
- |