یک نفر به اسم من

با «من» بى کسِ تنها شده، یارا تو بمان همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان (ابتهاج)

اصول روی اعصاب بودن؛ ویژه بچه های متکدی

این روی اعصاب ترین شکل گدایی کردن بود که در عمرم دیده بودم. پسر بچه لاغر اندام 6-7 ساله ای که نگاه ترحم برانگیزی داشت و سعی می کرد وانمود کند پایش می لنگد، یک دستمال چهار خانه ی کثیف به رنگ سورمه ای دستش بود و بدون این که حرفی بزند سعی می کرد با دستمالش کفش مسافران بی. آر. تی. را تمیز کند. طبیعتاً هیچ کس این صحنه را تحمل نمی کرد و همگی فوراً پایمان را عقب می کشیدیم و از او می خواستیم این کار را نکند. بعضی ها پولی هم به او می دادند. فقط خانمی که چهره ی خیلی سرد و بی روحی داشت و مشغول صحبت با تلفنش بود، هیچ واکنشی نشان نداد؛ حتی بچه را پس نزد. اما اگر فکر می کنید بچه کفش های این خانم را حسابی تمیز کرد سخت در اشتباهید! او به همان یک لحظه آشنا کردن دستمال با کفش اکتفا کرد و بعدش زل زد توی چشمهای خانم بی روح تا بهش پول بدهد! یعنی اگر بقیه هم مانع کارش نمی شدند، عملاً او اقدام تمیزکارانه ی خاصی انجام نمی داد و این کارش فقط یک نمایش مضحک برای جلب دلسوزی و ترحم بود!

+ من به کمک به گداهایی که بر احساسات مردم سوار می شوند هیچ اعتقادی ندارم. اما خیلی خیلی خیلی دلم برای این طفل معصومها می سوزد که به جای گرمای آغوش مادر و حمایت پدر، باید در گرمای بی رحم تابستان و سرمای زمستان بین این مردم غیرقابل اعتماد، کودکیشان را گم کنند و در عوض فریبکاری و حقارت را تجربه کنند...

چگونه حس خیرخواهی و کمک رسانی را در دیگران سر به نیست کنیم!

دارم با خیرخواهی تمام برایش از راه پر پیچ و خمی می گویم که من پشت سر گذاشته ام و او در پیش رو دارد. سعی می کنم همه سختی هایی که کشیدم و کارهایی که در برابر این سختیها انجام داده ام تا سرانجام به نتیجه مطلوب رسیده ام را برایش شرح بدهم تا دقیقاً بداند باید چه کار کند و با مشکلات سر راه و نحوه گذر از آن آشنا شود. آن وقت او تمام تلاشش را می کند تا نشان دهد خودش بیش تر از اینها سختی کشیده است و ذات کارش سخت تر از کاری است که من انجام داده ام و این حرفها اصلاً و ابداً به دردش نمی خورد!

خودت بس نبودی؟

به بعضی ها باید گفت: «چه طور توانستی به خودت اجازه دهی یک نفر مثل خودت را به این دنیا اضافه کنی؟!»

اخبار=(

اخبار روز ایران و جهان را از طریق یک کانال طنز پیگیری می کنم! دلار گران می شود و من جوکش را می خوانم؛ تحریمها را بیشتر می کنند و من جوکش را میخوانم؛ یک نفر رکورد اختلاس جدیدی را به نام خودش ثبت می کند و من جوکش را می خوانم؛ فلان مقام کشوری افاضات جدیدی می فرماید و من جوکش را می خوانم؛ تیممان می بازد و من جوکش را می خوانم و... این طوری فشار روانی ناشی از اخبار بد کمتر می شود. فقط یک چیز است که نه کسی جوکش را می سازد و نه اگر بسازد، جوک بودنش چیزی از بار روانی آن کم می کند: تجاوز به کودکان!

+ بیماران پدوفیلی (آزارگران جنسی کودک) قابل درمان هستند! کاش قبل از این که اتفاقهای بد تکرار شوند، طرحی برای درمانشان ارائه می شد؛ هر چند این جا همه به سکوت عادت داریم... =(

تابستان مبارک

Image result for ‫تابستان مبارک‬‎

Designed By Erfan Powered by Bayan